بهتر است که بحث را از معنی لغوی آنها شروع کنیم ، “سنت” به معنی راه ، روش ، سیرت ،طریقه عادت می باشد و “مدرنیته” به معنی تازه و باب روز است.
به هر حال در هر زمانی بعضی از موارد در طول دوره ای طولانی به صورت عادت و سیرت درآمده است و در همان زمان بعضی از موارد به صورت عاملی تازه و نو مطرح می شود و به عبارتی خاص آن زمان است.
پس همیشه سنت و مدرنیته به نحوی در تقابل با هم قرار دارند زیرا سنت براساس مرور زمان و تداوم و سازگاری مطرح می شود و مدرنیته با عامل نو و بروز بودن و تازگی تعریف می گردد.
در تمام زمینه های اجتماعی ، سیاسی ، علمی و مخصوصا هنری تقابل سنت و مدرنیته به نوعی وجود دارد که در اینجا بحث بیشتر در زمینه هنر معماری و شهرسازی است .
در طول تاریخ با ملاحظه سیر تحول معماری و شهرسازی همواره مواجه با نوگرایی در برهه های زمان خاصی هستیم که نهایتا رو به تکامل بیشتر و اعتلای بهتر معماری و شهرسازی هر دوران دارد مثلا در دوران اشکانی طاق گهواره ای معمول شد و ساخت ایوان بدعت گذاشته شد و این عامل نو به صورت یک سنت به دوره بعدی به ساسانی می رسد و با تکامل خیلی بیشتری در دوران اسلام جلوه می یابد.
در دوران صفوی پدید آمدن عناصر شهری خود یک نوع ابداع و مدرنیته است که با تدوام و تکامل بطئی آن در دوران های دیگر نیز تکرار می شود و مظاهر آن هویدا می گردد.
در واقع در همه آنها ابداع و نوآوری به همراه تداوم و تکامل تدریجی و تبدیل به “سنت” شدن وجود دارد و این اتصال به گذشته همواره باعث می شود که انقطاع و انفصالی که باعث از دست رفتن رشته اصلی می شود بوجود نیاید.
ولی در دوران معاصر که شروع آن را از زمان پهلوی اول می توان دانست ،این تقابل سنت و مدرنیته به نحو دیگری مطرح شد . مدرنیته سعی در نفی سریع و بی انصافانه “سنت” داشت و قصد داشت برای رسیدن به “تجدد” زنجیرهای اتصال به گذشته را پاره کند.
Ads by OffersWizard×نتیجه کار نوعی تجدد گرایی بی ریشه و شتابان و مخرب بود که قابل تفهیم و تشخیص و تحکیم نبود . معماری و شهرسازی مانند کشتی که طناب لنگرش پاره شده در طوفان دریای عظیم تجدد گرایی به این طرف و آن طرف حرکت می کند و هنوز هم مهار کردن ادامه دارد. “سنت” و “سنت گرایی” به دلیل قدمت و تجربه قادر به پیش بینی اثر کارش می باشد در حالی که مدرنیته و نوگرایی خیلی از اثرات تصمیم هایش را نمی توانست پیش بینی کند و مشکلات از این جا آغاز می شود.
معماری نجیب و غنی ما در جریان تجدد و مدرنیته از هم متلاشی شد و ارزش هایش به سرعت محو و نابود شد و شهرسازی ما هم به دلیل عدم اتصال به گذشته به این درد دچار شد. اکنون در جامعه معماران و شهرسازان احراز هویت پیشین بشدت موضوع مورد بحث می باشد ولی چه راه حلی امکان پذیر است؟
حال و آینده و نیاز های آن قابل انکار نیست و بنابراین همواره انسان باید با نیازهای روز خود را وفق دهد و به اصطلاح “مدرن” شود ، مسئله ای که در اینجا مهم است عدم انفصال از ریشه و هویت است که باعث سردرگمی و اغتشاش و از بین رفتن ماهیت اصلی می گردد.
در خیلی از موارد هم می بینیم این تقابل و تعامل به نحو درستی انجام می شود ، یعنی این که سنت به روز می شود یا مدرنیزه می گردد ، یعنی بدون اینکه نفی و انفصال صورت بگیرد رسم پیشین با شرایط روز تطبیق داده می شود . مرمت و مدرنیزه کردن بناها و بافت های تاریخی و مطابقت دادن با شرایط جدید بدون اینکه خرابی و نفی صورت بگیرد مثالی از این دست است.