صرف نظر از اینکه در کشوری با اقتصادی اینچنین متلاطم و پر مسأله که پدیده های تلخ و دردناکی همچون “کلیه فروشی”، “مواد فروشی”، “تن فروشی”، “قاچاق فروشی” و . . تنها بخشی از معضلات اجتماعی – اقتصادیش را تشکیل میدهند ، احداث برجی ۲۳۰ میلیارد تومانی را به دشواری می توان حرکتی در جهت تحقق “عدالت اجتماعی” به حساب آورد و به فرض قبول “نیت خیر” سازنده ، توجه به این واقعیت آماری که برج مذکور در پایان(؟!) یک دوره ۱۱ ساله عملیات اجرایی ، ما را تنها در رده نوزدهم لیست جهانی “خیرین برج ساز!” قرار میدهد! (لیستی که جایگاه نخست آن به حکومت سرکوبگر و ضد ایرانی امارات اختصاص دارد)، و بالاخره قطع نظر از اینکه راهکار اصلی تحقق حاکمیت و غایت استقرار اسلام – و سایر ادیان الهی – تسخیر قلوب مردم و نه خیره ساختن چشم های آنان بوده و هست، . . . از دید مهندسی و از نقطه نظر اتکاء به توان طراحی داخلی و استفادۀ تام و تمام از فن آوری بومی،”برج میلاد” چیزی نیست مگر یک دروغ بزرگ (بلند) ملی! دروغی که استعلای تبلیغاتی انگیزه غالب و نفاق حاکم بر جامعه مهندسی کشور زمینه ساز شکل گیری آن بوده است؛ چراکه:
۱- درگزارش هایی که طی سالهای اخیر درباره چگونگی طرح واجرای این برج منتشر شده ، اسامی افراد وشرکت های مختلفی به چشم می خورد که به خصوص در بخش طراحی معماری کاملا متغیر و متناقض است. یکی از مطرح ترین چهره ها شخصیتی است که اساسا سابقه طراحی (لااقل دراین مقیاس) ندارد و به اصطلاح تنها “اهل نظر” است. چهره دیگر، بیشتر سابقه فعالیت های آموزشی ومدیریت اداری دارد و در مورد تنها اثر قابل اعتنایی که طراحی آن به ایشان نسبت داده می شود، چند معمار دیگر نیز ادعای مشابهی دارند!
۲- طرح اینگونه ادعا ها وتبلیغات خلاف واقع متاسفانه پدیده تازه ای نیست؛ شاید اولین نمونه اش “برج میلاد”ِ دیگری است که سالها پیش به عنوان طرحی نو و ابتکاری از مهندسی ایرانی در حاشیه میدان آرژانتین به هوا رفت و اندکی بعد مشخص گردید که کپی معیوب و ریز مقیاسی از ساختمان (One Liberty Place) است که در سال ۱۹۸۷ در ایالت فیلادلفیای امریکا ساخته شده است! مورد دیگر ساختمان “ترمینال فرودگاه بین المللی امام خمینی” است که اثرآرشیتکتی به نام Paul Andreu ازشرکت ADP فرانسه است و مع الاسف تبلیغات داخلی معماری ایرانی را به عنوان طراح آن معرفی می کند!
ساخنمان قوامین – تهران برج One Liberty Place در ایالت فیلادلفیلای آمریکا
ظاهرا بعضی ها میان “جامعه مهندسی کشور” و”دسته کورها ” فرق چندانی قائل نیستند! و اصرار دارند این “نهضت لاف ملی”را همچنان ادامه دهند؛ (شاید) تازه ترین دستاورد این نهضت، پل جوادیه است که به عنوان یک مسئولیت ملی/ مذهبی(!؟) همه موظفیم آنرا اثری کاملا نو، ابتکاری، بی نظیر و خلاصه به عنوان بهترین پل در”بهترین خاورمیانه” بپذیریم! حال آنکه متاسفانه این مایه غرور ملی هم نیست مگر “قرائت فولادی!” نصفه نیمه ای از پل بتنی La Barqueta برروی رودخانه Guadalquivir در اسپانیا!
پل La Barqueta – اسپانیا
پل جوادیه – تهران
۳ – قریب دو دهه پیش، افشا گری های متعدد رسانه ای در بارۀ “برج میلاد اول!” موجب گردید تا مدت ها عرصۀ معماری کشور از این قبیل آثار” بدیع وخارق العاده” محروم بماند! البته تحولات مختلف سیاسی/اقتصادی درعرصۀ بین المللی درسالهای بعد و علی الخصوص رواج راهکارهایی همچون “برون سپاری” و”مهندسی معکوس” درعالم صنعت و رسمیت یافتن سرمایه ای مارک های معروف تجاری به عنوان عارضۀ غیرقابل اجتناب پدیدۀ (Branding) سبب گردید تا این بار راه برای بروز وشیوع موج جدید ومقاوم شده ای از “تأمین هویت” درقالب “خرید خدمات مهندسی” بازگردد.
۴ – درقیاس با گونه های متعارف ابنیه، “برج میلاد” ساختمانی”منحصر به فرد” و به قول فرنگی ها (One of a Kind) است.
در بعد محاسباتی ، ضوابط آئین نامه ای و فرمول ها و جداول متداول و حتی نرم افزارهای محاسباتی معمول که به خصوص با توجه به زلزله خیز بودن ایران، محدودۀ مانورتنگی را به مهندسین محاسب دیکته می کند، برای تحلیل، طراحی سیستم سازه و نهایتاً انجام محاسبات چنین بنایی کارآیی لازم راندارد.
ابزارها و روش های محاسباتی از این دست اساساً کاربرد عام دارند و بر مبنای پیش فرض های طبقه بندی شده وگونه های متعارف ابنیه (ومنجمله سازه های بلند) طراحی و تولید شده اند. دربخش معماری نیز، روش طراحی مهندسین مشاور ما به تبعیت از ساختار سنتی حقوقی وجایگاه منفعل صنفی، فرآیندی خطی است که درآن رابطۀ ترتیبی کارفرما- معمار- محاسب – پیمانکارغالباً مسیری یک طرفه و بدون امکان بازگشت است و حال آنکه در مورد بنا هایی همچون برج مخابراتی میلاد، فرد (یا تیم) طراح می بایست درارتباطی تعاملی (Interactive) ایده (ها) وکانسپت (های) اولیۀ معماری را از نخستین مراحل شکل گیری طرح با بهره گیری از مکانیزمی شفاف و نظام مند و از راه مشورت و تبادل نظر با فرد (یا تیم) مسئول تحلیل و محاسبۀ سازه به تدریج نهایی سازد.
آخرین داده های تکنولوژی چه درحوزۀ مواد و مصالح و روش های ساخت و چه از نظر ابزار و ماشین آلات لازم و نیروی کار ماهر و آموزش دیده، دیگر ورودی های تعیین کنندۀ این فرآیند چند بعدی پیچیده و بسیاردقیق هستند و این منظومۀ کارشناسی که میبایست ظرفیت های پنهان و آشکار افراد و اجزای آن طی چرخه های متعدد بازخورد آراء به منصۀ ظهور و مرحلۀ بهره برداری برسد و نهایتاً به تکمیل پروژه بیانجامد، دقیقاً همان چیزی است که مهندسی ملی ما ( لااقل در بخش معماری وساختمان) فاقد آنست.
ازسوی دیگر در صحنۀ رقابت بین المللی، با توجه به بعد غیرقابل انکار سیاسی/ حیثیتی این مسابقۀ خراشیدن آسمان، تجربۀ محاسباتی و توان تکنولوژیک “طراحی اجزاء” برای شرکت های پیشگام ( که طبیعتا منابع انحصاری واجد این اطلاعات هستند) حکم (Know How) یا همان “فوت کوزه گری” را دارد. این سطح از توانمندی محصول ده ها سال اندیشه وتلاش درفضای پویای صنعتی ،آزمون وخطا های مکرروخلق و به کارگیری نرم افزارها وسخت افزارهای پیشرفته ای همچون برنامه های تحلیل ومشابه سازی رفتار سازه، مدل سازی فیزیکی بزرگ مقیاس، تست های باد و زلزله و مانند آنست و بدیهی است که سهم طرف مصرف کننده در این داد و ستد، محصول تمام شده است و نه دانش فنی.
۵- خلاقیت و ابتکار درعرصه های اجرایی معماری و به خصوص در مورد پروژه ای در این سطح، چنانکه گفته شد محصول تجربه ای مستمر و چند تخصصی (Multidisciplinary) دربستری مستعد از نظر زبان مشترک فنی و امنیت شغلی است ، ظرفیتی که “یک شبه” فراهم نمی گردد. آخرین سابقه یادمانی در این مقیاس (والبته بسیار کوتاه قدتر) بنای میدان آزادی ( شهیاد سابق) است که هرچند معمار آن ایرانی است، اما به دلیل فقدان شرایط فوق الذکر، رژیم وقت برای “اجرایی” کردن طرح بناچار دست به دامان شرکت معظم و بین المللی Ove Arup گردید! لازم به ذکر است که متأسفانه سبک طراحی ِتنها بخش ایرانی این پروژه یعنی طرح معماری آن به تبع ِذائقه عوامانه دربار وقت، شیوه “اکلکتیزم” و به زبان خودمانی “از هرچمن گلی” است.
این “ملقمه فرم” ادامه خط مونومنتالیزم سیحونی است و با توجه به زمان ساخت، حتی نوعی عقب گرد درسیر معماری ایران به حساب میآید. البته”شهیاد”امروز با خاطرات انقلاب گره خورده است. ویژگی ذاتی تاریخ و نوستالژی اینست که همه معیار های فنی وهنری ساختمان ها را در خود ذوب می کنند تا جایی که قضاوت در مورد جایگاه واقعی یک اثر حتی برای کارشناسان فن دشوار می گردد. بسیاری از آثار معیوب و بعضا حتی مضحک معماری دوره قاجار تنها به یمن همین ” تسامح تاریخی” در حاشیه امن “میراث فرهنگی” جاخوش کرده اند. در واقع، معماری “شهیاد” در چنان سطح نازلی قرار دارد که شرکت “Ove Arup” (مسئول بازبینی واجرایی کردن طرح) هرگز حاضر نشده است این بنا را در رزومه کاری خود بگنجاند! و دلیل اصلی قبول این مسئولیت نیز ظاهرا پول و نفوذ شهبانوی وقت بوده است!”
از آن زمان تا به حال، فضای فعالیت حرفه ای مهندسان داخل کشور تغییر چندانی نکرده است؛ ازسوی دیگر به دلیل ضرورت های دوران بازسازی پس از پیروزی انقلاب، بخش عمده ای از توان محاسباتی و اجرایی جامعه مهندسی کشور طی دهه های اخیر صرف طراحی واجرای پروژه های بزرگ زیربنایی از قبیل سد، پل، تونل و سازه های مختلف ومتعدد صنعتی گردیده است که البته درجای خود تحولی بسیار ارزشمند وقابل تقدیراست اما این جهت گیری عمرانی به دلیل جذب نامتعادل کارشناسان بخش ساختمان، تأثیر منفی غیرقابل انکاری نیز ازخود برجای گذاشته است که همانا عدم تحقق نیاز دیرینۀ معماری کشور یعنی ارتقاء سطح کیفی ساخت وساز از رهگذرفراهم شدن مجال تعامل بالنده و سازندۀ دورکن اصلی این صنعت یعنی معماران ومهندسین سازه است.
دستیابی به این آرمان امروز پیش وبیش از هر چیز دیگر درگرو ارتقای سطح علمی، اعتلای موقعیت صنفی ، ایفای نقش اخلاقی و اعادۀ حیثیت حرفه ای متخصصان و صاحبنظران این حرفه است؛ مادامیکه جامعۀ مهندسی کشور از توضیح علمی اتفاق بنایی پیش پا افتاده ای همچون لرزش منارجنبان اصفهان عاجز باشد – و یا لااقل در قبال این اتهام ضمنی بی تفاوت باقی بماند – ادعایی همچون خود کفایی در طراحی وساخت بنایی همچون برج میلاد ” کمی تا قسمتی” گزافه گویی خواهد بود.
مهر ۱۳۸۲- ایرج حسابی از مراحل تکمیلی برج میلاد بازدید می کند
سید محسن شهیـدی – ۱۳۹۰/۲/۹