کسی مخالفتی ندارد که شهرهای ما به لحاظ امر معمارانه، توسعه پیدا کنند، مساله اینجاست که توسعه امر معمارانه، صرفا در بستر شهری مناسب و با در نظر گرفتن تمامی ملاحظات در طرح های فرادستی میتواند تحقق پیدا کند.
علی اعطا: سالها پیش که مجتمع تندیس را کنار یکی از خیابانهای منتهی به تجریش ساختند، هربار توی ترافیک عجیب آن خیابان و حوالی آن گرفتار میشدم، با خودم میگفتم این چه مکانیسمی است که بر اساس آن میتوان مجوز این گونه ساخت و سازها را صادر کرد و چنین تبعاتی را نادیده گرفت.
قصدم این نیست – و عادلانه هم نیست – منکر زحمات مدیریت شهری باشم اما این نکته نباید مغفول بماند که شهر تهران با روند جاری، آینده روشنی ندارد. همان طور که همین امروز هم تهران در روزگار خوبی به سر نمیبرد. چندان نیازی نیست آمار و عدد و رقم ارایه کنیم؛ شهری که گویی ظرفیت جمعیتی، ترافیکی و زیست محیطی آن سال هاست اشباع شده، وضعیت نابسامانی دارد که هر شهروند این شهر، با تمام ابعاد وجودی خود درکش میکند.
پروژه “اطلس مال” که در زمینی در جنوب پارک نیاوران طرح شده، در ماههای اخیر جلوه گریهای فراوان داشته است. از تبلیغات وسیع رسانهای این پروژه گرفته، تا طرح موضوع در شورای عالی شهرسازی و معماری ایران و اعلان تخلف صورت گرفته (به علت تغییر کاربری پارکینگ به ساختمان تجاری اداری)، و عدم توقف طرح علیرغم مصوبه شورای عالی، این موضوع در ماههای اخیر به یکی از مباحث مورد گفتگو تبدیل کرده است. کاربری این زمین در اسناد طرح تفصیلی، ایستگاه مترو و پارکینگ طبقاتی است. تغییر کاربری این زمین از ایستگاه مترو و پارکینگ طبقاتی به یک مجتمع تجاری – اداری عظیم با ۱۱ طبقه روی زمین و از همه مهمتر تغییر محل ایستگاه مترو به مکانی دیگر بر خلاف طرح تفصیلی، تبعاتی دارد که پیش بینی آن روشن است.
بالاخره باید توجه کرد کارشناسانی که طرحهای کلان شهری را تهیه کردهاند، بر اساس مطالعات کارشناسی دیدگاههایی را مطرح و ارایه کردهاند. طرحهای تفصیلی، بر اساس معیارها و ضوابط کلی طرح جامع شهر نحوهٔ استفاده از زمینهای شهری در سطح محلات مختلف شهر را معین میکنند و وضع دقیق و تفصیلی شبکهٔ عبور و مرور و میزان تراکم جمعیت و مسایلی از این قبیل را روشن میکنند.
پیداست که تهیهٔ چنین اسنادی، بر اساس مطالعات جامعی انجام میگیرد و دخل و تصرفهایی در این حد و حدود در آن، بسیاری از پیش بینیها و فرضیات کارشناسی– از قبیل مسایل ترافیکی، مسایل زیست محیطی و مسایل جمعیتی- را با چالش مواجه میکند. پروژهای مثل اطلس مال، به گمان من مصداق بارز عبارت «معماری علیه شهرسازی» است. اینجاست که دیدگاههای بخشی نگر و غیر سیستماتیک، منجر به دفاع از طرحی میگردد که به گمان من صرفا با انتزاع از زمینهٔ شهری، میتوان از آن دفاع کرد. کسی مخالفتی ندارد که شهرهای ما به لحاظ امر معمارانه، توسعه پیدا کنند. مساله اینجاست که توسعهٔ امر معمارانه، صرفا در بستر شهری مناسب و با درنظر گرفتن کلیهٔ ملاحظات در طرحهای فرادست (امثال طرحهای تفصیلی) میتواند امکان تحقق پیدا کند تا به ناپایداری وضعیت شهرهای ما دامن نزند.
اینکه تصاویری جذاب و سراب گونه از مجتمع تجاری لوکس و مدرن، چشمها را خیره کند، شرط کفایت نیست. وقتی پردههای سراب را کنار میزنیم و به بطن ماجرا میرویم، میبینیم مثل خیلی نمونههای دیگر، عوارض سربه فلک کشیدهٔ اینگونه مجتمعها (که مغایرت با اسناد طرح تفصیلی دارند) خرج برطرف کردن تبعاتی میشود که منشا آن تبعات، وجود همین نوع ساختمانها در نقاطی بر خلاف پیش بینیهای اسناد فرادست است. ما در شهرهایمان، ساختمانهایی مغایر با آنچه در طرحهای کلان پیش بینی شده میسازیم، کاربریهای جاذب ترافیک درشت مقیاس ایجاد میکنیم؛ از سوی دیگر، گویا با درآمدهای ناشی از همان قبیل ساختمانها، سعی میکنیم مسایل ترافیکی را حل کنیم؛ به تعبیر پزشکان، عوارض درمانی میکنیم. یعنی عوارض یک بیماری را پاک میکنیم، علیرغم اینکه خود بیماری همچنان پابرجاست.