پيدايش فرم در معماري ايراني
آثار موجود در معماري ايراني مجموع هاي به هم مرتبط هستند كه در طول قرون متمادي تحول يافته اند.
درنگاهي به سير تحول معماري،پرداخت به تاريخ تحول فرم در معماري و خاستگاه آن از ضرورت برخودار ميشود. شناخت آن كه فرمهاي اوليه در چه دوراني شكل گرفتهاند،چگونه به تكامل رسيده و تبديل به فرمهاي اصلي شدهاند،و چگونه منشاء الهام براي آثار بسياري در طول قرون متمادي بودهاند،موضوعي است كه داراي اهميت در شناخت راز و رمز معماري غني و توانمند ايراني است.
هنگامي كه از فرم معماري بحث ميشود،بايد در نظر داشت كه منظور تيپولوژي فرمها است،كه در چهارچوب مباحث تيپولوژي در معماري مطرح ميشود.
يعني فرم ميتواند به پلان اطلاق شود،و يا به شكل و حجم ،ويا به هر دوي آنها.بنابراين فرم معماري واجد فضايي ميباشد.
روشن كردن اين مسأله از اين نظر حائز اهميت است كه هنگامي كه به فرمهاي اوليه و ساده اشاره ميشود،منظور هنوز فرمهايي است كه واجد مشخصه فضايي ميباشند. بدين ترتيب در اين بحث نسبت به عناصر معماري نظير ستون،سرستون،سقف،دستانداز بام و.. پرداخته نميشود،عليرغم آن كه در بسياري از فرمهاي اوليه شاهد حضور حداقلي از اين عناصر ميباشيم. ليكن حد خلوص فرم معماري،و يا حد تعيين فرمهاي اوليه بر اين اساس روشن ميشود كه هنوز واجد مشخصه فضايي باشند،بدين ترتيب براي تجسس و شناخت فرمهاي ساده و اوليه،رجوع به آثار معماري ايران پيش از ورود اسلام از اهميت بسياري برخودار است.
همچنين با توجه به موضوع اين مقاله كه خاستگاه فرمهاي اوليه در معماري ايران را جستجو مينمايد،بحث در ابعاد متافيزيكي و ريشه يابي منابع الهام اين فرمها نيز طبيعتاً ميتواند از اهميت بسيار برخودار باشد. همانگونه كه در بسياري از متون معماري نيز به اين وجوه اشاره ميشود. ليكن در اين مقاله با توجه به هدف خاصي كه در ارتباط با مطالعات تيپولوژيك در نظر بوده است،صرفاً مباحث از ديدگاه كالبدي مورد توجه قرار گرفته اند.
با توجه به موارد فوق،فرمهاي اوليه كه در چهارچوب بحث تيپولوژي ميتوانند قابل طرح باشند،عمدتاً فرمهايي ساده بودهاند كه خود در قالب يك بناي كامل شكل گرفتهاند. تحول و تكامل اين فرمهاي ساده در قالب «فرمهايي مركب»بناهاي ديگري را به وجود آورده است كه جريان تكامل تاريخي معماري ايران را ميتوان بر مبناي اين تحولات و نهايتاً دگرديسيها مورد ملاحضه قرار داد.
فرمهاي ساده
همانگونه كه اشاره شد،عمده فرمهاي ساده،فرمهايي هستند كه از حداقل عناصر تشكيل شدهاند و عمدتاً خود در قالب يك بنا تجلي يافتهاند،حتي در برخي از اين فرمها تشخيص آن كه فرم مذكور تركيبي از عناصر است نيز بسيار مشكل ودر حقيقت غيرعملي است. از فرمهاي ساده كه در اين زمينه ميتوان نام برد،كه عمدتاً بر اساس ابنيهاي كه در هزاره قبل از ميلاد به دست آمدهاند به شرح زير ميباشند:
۱.صفه يا تخت
صفه يا تخت خود واجد جايگاهي ممتاز در معماري دوران اوليه بوده و به شكل يك فرم ساده اوليه كه داراي مشخصه هاي فضايي و كاربردي ميباشد قابل طرح است .
از اولين فرمهاي صفه يا تخت كه قابل شناسايي هستند ميتوان محرابهاي آتش در پاسارگاد را نام برد . پلكاني به صفهاي منتهي ميشود كه در بالاي اين صفه آتش قرار گرفته و مراسم نيايش آتش در اطراف آن برگزار ميشود. در اينجا صفه يك فرم ساده و تيپولوژيك معماري است كه واجد مشخصه فضايي بوده و از آن به صورت عملكردي خاص استفاده ميشده است. همين صفه و پله حاشيه آن را در يك وضعيت استثنايي و در مقياسي بسيار عظيمتر در قالب زيگوراتهايي ميتوان مشاهده كرد كه معبد چغازنبيل نمونه بارز آن است.
عليرغم آنكه محرابهاي آتش در پاسارگارد سالها بعد از معبد چغازنبيل شكل يافتهاند ولي بدون ترديد اگر به معماري دوره عيلامي قبل از ايجاد زيگوراتها را در مقياسهاي بسيار كوچكتري شكل ميدادهاندخواهيم بود.
۲. برجها ومناره ها
برجها و منارها در اشكال اوليه خود يك بناي مستقل و محلي براي نگهداري و نيايش آتش مقدس بودهاند كه در ضمن آن كه از يك فرم ساده تشكيل شدهاند كاربرد و مشخصه هاي فضايي داشتهاند. كعبه زرتشت واقع در نقش رستم و يا برج آتش فيروزآباد از نمونه هاي اوليه اين برجها و منارها هستند.
هنگامي كه به كعبه زرتشت نگاه ميكنيم شاهد همان پلكان محراب آتش در پاسارگارد هستيم كه به جاي آن كه به صفهاي ختم شود. صفه در داخل برجي مكعبي قرار گرفته است كه به نوعي حفاظت شده و در مقياس عظيمتر است. هنگامي كه به برج آتش فيروزآباد نگاه ميكنيم باز هم شاهد همان محراب آتش پاسارگارد هستيم كه مقياس صفه از لحاظ ارتفاع افزايش بسيار يافته وپلكان به جاي ان كه مستقيم به صفه دسترسي يابد به صورت مارپيچ با صفه تلفيق شده وشكل جديدي را به صورت يك منار و يا برج آتش به وجود آورده است.
بنابراين شايد از لحاظ تحول تيپولوژيك برج و منار را بتوانيم منبعث يافته تر از صفه ودر قالب مقياسي بسيار عظيم تر از لحاظ ارتفاعي در نظر بگيريم. ليكن از آنجايي كه اين فرم خود واجد شخصيتي منحصر به فرد،در طول دوران تكامل معماري ايران ميشود آن را به عنوان يك فرم ساده اوليه ميتوان عنوان كرد.
۳.ايوان
عليرغم آن كه در دوران تكامل تاريخي معماري ايران،شاهد تلفيق ايوانها با فرمهاي ديگر در قالب اشكال پيچيده ساختماني هستيم،ليكن در اشكال اوليه ايوانها واجد يك فرم ساده ومشخصة اصلي در بسياري بناها بودهاند.در اين اشكال اوليه شاهد دو نوع ايوان هستيم كه از لحاظ مشخصه هاي ساختماني و شكلي از يكديگر متمايز بوده،ليكن از هر دو به عنوان يك فرم ساده و واجد مشخصه هاي فضايي و داراي كاربرد استفاده ميشده است.
نمونه اول ايوانهاي ستوندار و با سقف تخت هستند كه آنها را در مقابر پادشاهان ماد و هخامنشي مشاهده ميكنيم.اين ايوانها كه در دل كوهها و در ارتفاعات ساخته ميشدهاند عليرغم آن كه داراي فضايي اتصالي و مخفي از ديد بودهاند،اولين فرمهاي ساده از ايوان هستند كه ميتوان از آنها نام برد. نمونه دوم ايوانهايي هستند،به صورت طاقي كه از دوره اشكانيان شكل گرفتهاند و آنها نيز خود از فرمهاي ساده ميباشند كه داراي كاربرد وواجد مشخصه هاي فضايي هستند. كاخ معروف هترا مربوط به دوره اشكاني كه در مقياس وسيع يك ايوان طاقدار را ارائه ميدارد از نمونه هاي معروف و بارز ايوانهاي طاقي ميباشد و يا ايوان كرخه ساساني كه نمونه ديگري از فرمهاي ساده و اوليه است.
بدين ترتيب،استفاده از ايوانها به طريقي بسيار نمادين ودر موقعيتهاي ويژهاي كه ذكر شد،دال بر جايگاه خاص وممتاز آن در معماري ايراني از دوران پيش از اسلام دارد. همين جايگاه و مقام خاص و ويژه ايوان است كه بعدها تأثير بسياري در ساختار شكل گيري مساجد گذاشته،و حتي به عنوان مشخصة اصلي براي دستهبندي آنها به كار گرفته شده است.
۴.تالار
تالار فرم ساده اوليه ديگري است كه از چند ستون و سقف و ديوار اطراف كه داراي ويژگيهاي كاربردي معيني ميباشد تشكيل يافته است، نمونه اوليه چنين فرم سادهاي را ميتوان در دژ حسنلو ملاحضه كرد. در نقشههاي به دست آمده از كاوشهاي انجام يافته در اين دژ شاهد دو تالار با اشكالي بسيار ساده و اوليه هستيم كه داخل آنها رديفهايي از ستونها به صورت منظم و غير منظم كاملاً قابل مشاهده ميباشد.
همين فرم ساده و اوليه ،بتدريج و در دوران پيش از اسلام به بهترين اشكال خود دست يافته و به صورت بسيار نمادين ،اصلي ترين فضاي كاخها و انواعي ديگر از ابنيه را تشكيل داده است .فرم تالار مجدداً از دروة صفويه به بعد،با حضوري بسيار قوي و ممتاز يكي از مشخصه هاي اصلي در معماري كاخها و بناهاي حكومتي ايران ميشود.
۵.چهار طاق
چهار طاق يكي ديگر از فرمهاي ساده و اوليه ميباشد كه واجد مشخصة فضايي و در عين حال كاربردهاي بسيار متنوع بوده است.
اولين اشكال از چهارطاقها را در آتشكدهها و آتشگاه ها ميتوان ملاحضه كرد، فضايي سرپوشيده به شكل گنبد كه بر روي چهارپايه استوار شده است،در اين فضا آتش مقدس در مركز اين چهارطاق ودر زير گنبد قرار ميگرفته است. معروفترين آنها آتشكدهاي نياسر،فيروزآباد،آتشكوه و بسياري نمونه هاي ديگر هستند.
چهارطاقها از خصوصيت بسيار ويژهاي در ارتباط با تنوع مقياس و عملكرد آن برخودار هستند. بعدها در فرمهاي مركب به اين ويژگي اشاره خواهد شد.
قبل از آن كه به بحث درباره فرمهاي مركب بپردازيم لازم است به دو فرم ساده ديگر اشاره نماييم كه نقش اساسي در نحوه تركيب فرمهاي ساده و سازماندهي فرمهاي مركب دارند.
اين فرمها كه عملاً داراي نقش عملكردي و مشخصه هاي فضايي هستند عمدتاً در فرمهاي مركب قابل مشاهده بوده و مانند بسياري از فرمهاي ساده اوليه كه عنوان شدهاند به صورت تنها در معماري ايران تحقق نيافته اند. اين دو فرم دالان و حياط ميباشند.
۶.دالان
همان طور كه اشاره شد اين دو فرم عملاً در فرمهاي مركب به دليل نقش خاصي كه در جهت سازماندهي و تركيب فرمهاي ساده ايفا مينمايند،قابل ملاحضه و مشاهده هستند.دالانها عمدتاً براي ايجاد فرمهاي مركب و نسبتاً پيچيدهتر مورد استفاده قرار ميگرفتهاند. بدين ترتيب در بسياري از نمونه بناهاي ساده عليرغم آنكه شاهد تلفيقي از چند فرم ساده اوليه در قالب يك فرم مركب ساده هستيم ،عملاً هنوز حضور دالان را مشاهده نميكنيم. براي مثال تالار پذيرايي كورش در پاسارگارد كه تلفيقي از تالار و ايوان است كه هنوز فرم دالان در آن مشاهده نميشود بنابراين نقش دالان به تدريج در تركيب فرمهاي ساده اهميت خود را پيدا نموده و عملاً و بعد ويژگيهاي منحصر به فردي دارا ميشود.
همانگونه كه ذكر شد دالان علاوه بر آنكه كه در درجه اول نقش سازماندهي و تركيب فرمهاي ساده را ايفا ميكند،ارتباط بين فضاهاي مختلف را نيز به واسطة دارا بودن همين نقش عهدهدار ميباشد از سوي ديگر دالانها پيش فضاهايي در مجاورت فضاهاي اصلي ميشوند كه گذشته از آن كه نقش عملكردي را عهدهدار هستند،تنظيم كننده حرارت محيطي در فضاهاي اصلي ميباشند.دالانها در اطراف فضاهاي اصلي نقش كنترل و نگهباني را براي آنها ايفا كرده و در ارتباط با توسعة بناها در دورههاي مختلف عملاً بين ابنيه قديمي و جديد نقشي سازهاي نيز عهدهدار هستند همچنين در بسياري از بناها ،دالانها زاواياي نامتجانس را در درون خود حل كرده به نحوي كه فضاهايمجاور خود را از زواياي مناسبي بهرهمند ميكنند.
از اولين اشكال دالانها ميتوان دژ حسنلو را نام برد كه دالانها در اين بنا نقش پيشفضا و تنظيم كننده شرايط محيطي را در درون فضاهاي اصلي ،با توجه به اقليم خاص منطقه عهده دار هستند. در طول تحول و تكامل معماري ايران پيش از اسلام شاهد هستيم كه دالان در سازماندهي فضاهاي مختلف اهميتي اساسي يافته است. چهارطاق آتشكوه و آتشكده آذرگشنسب از نمونه هاي تكامل يافته اين فرم در سازماندهي فرمهاي ساده ميباشند تخت جمشيد نمونه بارز ديگري از اهميت دالان در سازماندهي فرمهاي ساده و حتي در تركيب و تلفيق فرمهاي مركب و يا ابنيه مختلف بايكديگر است .
دالان شايد اولين سازماندهنده در تركيب و تلفيق فرمهاي ساده در ايران باشد . در زماني كه هنوز حياط ها به عنوان فرم ديگر سازماندهنده نقش اصلي خود را پيدا نكردهاند، در معماري پيش از اسلام تا اوايل دورة اشكاني حضور دالان را به صورت تنها عنصر عمده در تلفيق فضاها مشاهده ميكنيم. در همين دوران است كه دالان به تكامل يافته ترين اشكال خود در ايجاد ساختار فضاهاي ساختمانها دستيافته و شاهد حضور بسيار قوي و نمادين ساختارهاي مذكور ،حتي فارغ از منطقه اي عملكردي ميشود.
۷. حياط
حياط نيز از انواع فرمهايي است كه به دليل نقش خاصي كه در سازماندهي و تركيب فرمهاي ساده ايفا مينمايد، قابل ملاحضه و مشاهده است. همانگونه كه ذكر شد، حياط به عنوان يك فرم سازماندهنده در مقايسه با دالان با تأخيري نسبت به دالان در ايران شكل ميگيرد. اگرچه در دورههايي كه عمدتاً شاهد فرم دالان در ايران هستيم، در تمدنهاي بين النهرين، حياط نقشي اصلي در سازماندهي فضاها داشته است. عملاً از دوره اشكانيان شاهد اولين اشكال حياط در سازماندهي فضاهاي اصلي هستيم. در اولين اشكال حياط ها ، حياط را با شكل هندسي غير منظم به عنوان عامل سازماندهنده براي تركيب فضاهاي منظم در اطراف خود ملاحضه ميكنيم كاخ آشور اشكاني در بين النهرين از اولين نمونه هاي اين حياطها است كه از شكلي نامنظم برخودار ميباشد همچنين در كاخهاي سروستان و فيروزآباد در دورة ساساني،حياط ضمن آنكه نقش سازماندهنده را عهدهدار است ،ليكن هنوز اهميت اصلي خود را در ارتباط با كل فضاها به دست نياورده و در موقعيتي حاشيه اي نسبت به ديگر فضاها قرار دارد به مرور و در دوران بعد از اسلام كه در مراحل تكامل و تحول حياط اين فضا به عنوان هسته مركزي و همچنين اصلي ترين فرم سازماندهي فضاهاي ديگر و يا فرمهاي ساده به كار گرفته شده و آنچنان اهميتي پيدا نموده است كه هندسه منظم حياط از اهميت بسيار بيشتري نسبت به فضاهاي جانبي برخودار ميشود . نمونه هاي مسجد جامع اصفهان ،مدرسه حيدريه قزوين مسجد جامع اردستان از اشكال بسيار بارز اهميت يافتن حياط ميباشد. در حاليكه در اشكال اوليه حضور حياط در مساجد شاهد مسجد جامع ساوه هستيم كه حياط در آن نقش بسيار حاشيهاي را ايفا مينمايد.
حياط ها همانگونه كه توضيح داده شد ،در طول تكامل تاريخ معماري علاوه بر آنكه نقش سازماندهي و تنظيم كننده ارتباط بين فضاها را بر عهده داشتهاند، از عملكردهاي متفاوت ديگري نيز برخودار بودهاند. تنظيم حرارت محيطي در فضاهاي اصلي يكي از عوامل مهم حضور موثر حياطها در بسياري از مناطق ايران بوده است . علاوه بر آن و مهمتر از همه ،حياط در طول تاريخ تكامل خود اصلي ترين نقش را به عنوان عاملي شاخص و هويتدهنده به كل مجموعه ايفا ميكند. در چنين وضعيتي حياط قلب ساختمان است و به عنوان هسته مركزي آن چنان اهميتي مييابد كه كليه فضاهاي اصلي در مجاورت آن و با بهترين ديد نسبت به آن قرار ميفگيرند . در تحول اشكال مختلف حيات با توجه به كليه خصوصيات و ويژگيهايي كه ذكر شد،شاهد حضور حياط به اشكال متفاوت و چندگانه در تنظيم و سازماندهي فضاها ميباشيم . علاوه بر آنكه نمونههاي را در ارتباط با حياطهاي مركزي ذكر كرديم شاهد نمونههاي از تلفيق دو حياط با يكديگر در دو سطح مختلف هستيم كه مصلاي يزد و مسجد آقا در كاشان بارز آن هستند .
از سوي ديگر شاهد استفاده از حياطهاي متعدد،در ايجاد سازماندهي بناهاي بزرگ كه ازتركيب فرمهاي مركب پيچيده بوجود آمده اند هستيم. مجموع هاي مدرسه سلطان حسين در اصفهان تركيب سه حياط را در سازماندهي چند بنا در قالب يك مجموعه واحد نشان ميدهد. در مقبره شاهنعمتالله ولي شاهد استفاده از چند حياط به صورت متوالي براي سازماندهي فضاهاي مختلف اين مجموعه ميباشيم . اهميت حياطها در بناهاي مسكوني نيز به مقدار زيادي به مرور زمان افزايش يافته و از نقشهاي متعددي برخودار شده است. حياط هاي اندروني ،بيروني و … انواعي از اين حياط ها با نقشهاي مختلف هستند كه در بسياري از خانه هاي نسبتاً بزرگ شاهد هستيم .
در اين جا بحث درباره فرمهاي ساده ،عليرغم وجود بسياري ديگر از آنها بسنده كرده،و با توجه به هدفي كه در اين مقاله دنبال ميكنيم ،به بررسي وشناخت تحول و تكامل آنها در قالب فرمهاي مركب در معماري ايراني ميپردازيم.
فرمهاي مركب
فرمهاي مركب عمدتاً به ساختمانها ويا بخشهاي اصلي از ساختمانها اطلاق ميشود كه در اين مبحث مورد بررسي قرار ميگيرند. فرمهاي مركب الزاماً از تلفيق و تركيب چند فرم ساده شكل گرفته اند. اين فرمها در طول تاريخ وتكامل معماري،در ضمن آن كه در ارتباط با نحوه و تعداد بكارگيري فرمهاي ساده به تكامل رسيدهاند هر فرم ساده نيز در فرآيند تاريخي به اشكال متكامل فرد كاملتر خود دست پيدا كرده است . بنابراين از آنجائي كه هر فرم مركب ممكن است از چند فرم ساده تشكيل شده باشد ،در نتيجه دسته بندي فرمهاي مركب را با توجه به عناوين زير انجام ميدهيم.
۱.تخت-منار
در مورد تخت و منار قبلاً به صورت جدآگانه اشاره شد ،ليكن اين دو فرم ساده در تركيب با يكديگر نيز به اشكال متفاوت و كامل تري دست پيدا كردهاند زيگورات نمونهاي از اين فرم مركب است كه تلفيقي از ايدة تخت-منار را دربردارد.
تخت اشاره به سطح وسيعي ميكند كه به صورت معمول در موقعيتي نسبتاً بالاتر از زمين طبيعي قرار دارد و منار كه ايدة ارتفاع را در مقياسي فراانساني در بردارد،در تلفيق با يكديگر به نحوي بسار خلاقانه فرم يك زيگورات را بوجود آورند . معبد چغازنبيل همانگونه كه اشاره شد نمونه بارز از تلفيق اين دو فرم ساده است . تغيير شكل و تحولي كه به منظور ايجاد ابعاد و مقياس هاي فراانساني ،يك صفه ساده نظير محرابهاي آتش در پاسارگارد را تبديل به برج آتش فيروزآباد،گنبد زردتشت و يا معبد چغازنبيل ميناميد،كاملاً قابل ملاحضه و مطالعه در شناخت بهتر دگرديسي و تحول فرمها ميباشند.
بناي گنبد قابوس (اواخر قرن چهارم هجري) نيز تلفيقي از همين دو ايده كه در اينجا به صورت طبيعي از تپه موجود به عنوان صفه استفاده شده و منار اين بنا بر روي آن قرار گرفته است. در اين مورد مقبرة كورش در پاسارگارد يك نمونه استثنايي و پيچيده تر در استفاده از عوامل فوق است .يعني به رسم ايده مقابر پادشاهان ايراني در دل كوهها كه شاهد انواع آن در دورة مادها نيز ميباشيم،در دشت صاف پاسارگارد زيگوراتي كه تلفيقي از فرمهاي اشاره شده ميباشد ،براي ايجاد ارتفاع بوجود آمده و به جاي آنكه فضاهاي مورد نياز داخل فرم زيگورات تأمين شود،اين بار بهمنظور افزايش مقياس ساختماني در بالاي آن براي مقبره كورش قرار گرفته است . در اين ارتباط سطح نهايي تخت از طريق فرم زيگورت در ارتفاع بالاتري قرار گرفته كه موفقيت بناي مقبره را تعيين مينمايد .
۲. تخت-ايوان-تالار
در اين بحث به نحوه تلفيق و تحول عناصر مركب تخت،ايوان،و تالار اشاره ميشود. هنگامي كه به تالار در دره حسنلو اشاره كرديم موفقيت فضاهاي سرپوشيده را در مقابل تالار با روزنههاي نسبتاً كم ملاحضه كرديم كه اولين ايدههاي جايگاه ايوان در تلفيق با تالار ارائه مينمايد تلفيق ايوان و تالار ،تلفيق بسيار عمده در ايجاد فرمهاي مركب ميباشند ويژگيهاي اقليمي،ايجاد سلسله مراتب فضايي-عملكردي،تلفيق احجام پر و خالي و بسياري مسائل زيبايي شناسانه تلفيق اين دو فرم ساده را بسيار مطلوب و كاملاً متداوال نموده است .
يكي از ساده ترين تلفيق سه عنصر مذكور را ميتوان در تالار پذيرايي كورش در پاسارگارد مشاهده كرد . در اين كاخ سه فرم سادة تخت،ايوان و تالار به شكلي متكامل تر نسبت به فرمهاي قبلي به كار گرفته شدهاند،تخت فرمي است كه در معماري دوره هخامنشي به عنوان يك فرم اصلي عمده در ساختمانها استفاده شده است،در دورههاي بعد به همان عموميت قابل مشاهده است .دو ايوان اصلي با ابعادي كشيده و كاملاً اغراقآميز در مقابل تالار و به عنوان پيش فضاي براي تالار در بالاي تخت مشاهده ميشود . تالار در بين دو ايوان مذكور و با ستونهاي در رديفهاي مرتب و منظم شكل يافته است . همين فرم مركب را در تخت جمشيد با اشكالي متكامل تر و پيچيده تر ملاحضه ميكنيم. كاخ آپادانا واقع در تخت جمشيد تلفيقي از سه ايوان،تالار،تخت و فضاهاي جنبي قابل ملاحضه ايست كه در مقابل ايوان غربي فضاي تخت به صورت يك ايوان سرباز و با ديد بسيار زيبا به سمت دشت قرار دارد .پله ها از سطح زمين معمولي كه نسبت به دشت موجود خود تخت مرتفعي محسوب ميشود،به محل تخت و تالار متصل شده ،و با شيوة كاملاً تكامليافته و به صورت عنصري نمادين در مقابل اين مجموعه مركب قرار گرفتهاند. ستونها در اين بنا به صورت تكامليافتهتري نسبت به ستونهاي تالار پذيرايي كورش در داخل ايوانها و تالار شكل يافتهاند. كليه ايوانها در اين مجموعه به شكل فرمهاي مركب و داراي سقفهاي مسطح ميباشند كه همانگونه كه اشاره شد از ويژگيهاي ايوان در دورة هخامنشي هستند.
۳.ايوان-چهار طاق
در اينجا به انواعي از فرمهاي مركب اشاره ميشود كه از تلفيق ايوانهاي طاقي دوره اشكاني ،ساساني و يا دروههاي ديگر با چهارطاق استفاده ميشده است.
ساده ترين اين فرمها- همان كونه كه اشاره شد- كاخ معروف هترا مربوط به دوره اشكاني است، كه بك ايوان طاقدار عظيم بخش عمده اين كاخ را نشان ميدهد.
نمونه اي ديگر كه شكل متكامل تري را ارائه ميدارد ايوان خسرو(ايوان مدابن يا طاق كسري) شاپور ۲۷۲-۲۴۱ ميلادي، كه يك ايوان اصلي طاقدار به ابعاد حدوداً (۴۲×۲۵)متر فضاي اصلي ومركزي اين مجموعه رابه وجود آورده ودر اطراف آن فضاهاي بسته در مقياس هاي نسبتاً كوچكتر و با همان شكل طاقي قرار گرفته اند. اين ايوان كه در مقياسهاي نسبتاً كوچكتر و با همان شكل طاقي قرار گرفته اند.اين ايوان كه در مقياس به صورت كاملاً مبالغه آميزي است در ناحيه مركزي بنا و به صورت عمقي به كار گرفته شده است كه كاملاً متفاوت با نحوه به كارگيري ايوانها در بناهاي هخامنشي است كه به صورت كشيده و در مقابل تالار اصلي استفاده ميشده است.اين شكل از استقرار ايوان بعدها در مساجد نيز به كار گرفته مي شده است. اين شكل از استقرار ايوان بعدها در مساجد نيز به كار گرفته شده. از سادهترين انواع تلفيق ايوان و چهار طاق ميتوان از كاخ دامغان منسوب به اواخر دوره ساساني نام برد كه تلفيقي زيبا و بسيار ساده از يك ايوان و چهارطاق ميباشد. ايوان مذكور در امتداد و هم اندازه چهارطاق بوده كه صرفاً از كشيدگي بيشتري به نسبت به چهارطاق برخودار است. نگهدارندههاي طاق به صورت ستونهايي گرد از ديواره اصلي بنا جدا شده و شكل زيبايي را به وجود آوردهاند كه شكلي تكامل يافته تر و ظريف تر نسبت به ايوانهاي اوليه ميباشند و ستونهاي چهارطاق نيز از ديوارهاي حاشيه اي جدا شده و به شكلي زيبا گنبدي را بر روي خود قرار داده اند.
همين شكل كه ايواني طاقدار را در مقابل چهارطاقي با گنبد قرار داده است از اركان اصلي مساجد در دوره هاي بعد ميشود كه در آن مقياس چهارطاق و گنبد به نسبت ايوان از ابعاد و اندازهاي بزرگتر برخودار شده است. همين شكل از تلفيق ايوان و چهارطاق را كه در پلان كاخ دامغان ايوان نقش عنصر غالب و اصلي را ايفا ميكند در كاخ بيشاپور(شاپور اول ساساني)ملاحضه ميكنيم كه در آن چهارطاق با ابعاد مبالغه آميز و گنبد مرتفع عنصر اصلي شده و ايوانها كه نقش ورودي را ايفا مينمايند با ابعادي كوچكتر در موقعيت مركزي و در اطراف آن قرار گرفتهاند.
تلفيق ايوان و چهارطاق در دوره ساساني به اشكال پيچيده تر و متكامل تري دست مييابد كه بسيار حائز اهميت بوده و مبناي الهام براي استقرار و انتظام فضاهاي متعدد و عناصر مركب در پلانهاي پيچيده تر دوره هاي بعد ميشود.
كاخ اردشير بابكان در فيروزآباد(۲۴۱ميلادي۲۲۴)نمونهاي از تلفيق ايوانهاي طاقدار متعدد و چهارطاقه اي گنبدي ميباشد،در اين كاخ عنصر ديگري به نام حياط نيز كه هنوز به نسبت فضاهاي اصلي نقش فرعي را دارا ميباشد،معرفي شده است كه بعدها داراي نقش بسيار اصلي در نحوه استقرار و سازماندهي فضاهاي يك بنا ميگردد.شكل بسيار كاملتر و زيباتر از تلفيق ايوان و چهارطاق را در كاخ ساساني سروستان مربوط به بهرام گور(۴۳۸-۴۲۱ ميلادي) كه از لحاظ مقياس كوچكتر از كاخ اردشير در فيروزآباد است،ليكن از لحاظ فرمهاي گرفته شده بسيار پختهتر است،ميتوان ملاحضه كرد. ايده ايوان كه عملاً طاقي را بر روي پلاني مستطيل متجلي مينمايد دراين كاخ به صورت تالارهاي بسته و با ابعادي كشيده استفاده شده كه نظير آن را در كاخ دامغان ليكن با ظرافت بسيار بيشتر ميتوان مشاهده كرد استفاده شده است.طاق بر روي جفت ستونهايي بسيار ظريف و با فاصله اي نسبت به ديوارهاي قطور اصلي قرار گرفته است و چهارطاق اصلي نيز كه تالار اصلي را به وجود ميآورد،با گنبدي بسيار زيبا بر روي مربعي با ديوارهاي كار شده قرار گرفته است.همين گنبد را در اين كاخ در مقياس كوچكتر ملاحظه ميكنيم كه بر روي چهارستون ظريف و با فاصله اي نسبت به ديوارهاي اطراف قرار گرفته است .فضاهاي طاقدار به آن صورت كه در اين كاخ بكار رفته انداشكال بسيار تكامل يافته ميباشند كه بعدها كمتر نظير آن استفادهشده است و فضايي غني تر و پيچيده تر را با توجه به نمونه هاي اوليه ايوانها ارائه ميدارد (رجوع شود به شمارة ۱۴).
نمونه هاي كه از فرمهاي مركب ارائه شد ،اولين و سادهترين اشكال از فرمهاي مركب هستند كه تعداد محدودي از فرمهاي ساده را دربرميگيرند. در معماري ايران شاهد بسياري از نمونه هاي پيچيده تر اشكال مركب هستيم كه با استفاده از مجموعهاي كامل تري از فرمهاي ساده به همراه دالانها و حياطها ،اشكال پيچيده تري از فرمهاي مركب را بوجود آوردهاند.در نمونه هاي كه دررابطه با دالان و ايوان ذكر شد به انواعي از اين اشكال پيچيده اشاره گرديد. تحول و تكامل معماري ايران عملاً انواع بسيار متنوع و متفاوتي را از تركيب فرمهاي ساده و ايجاد فرمهاي مركب پيچيده كه از غنا و زيبايي بسياري برخودارند ارائه ميدارد. در اين بخش به ذكر نمونه هايي كه ارائه شد بسنده كرده و نتايجي از اين فرايند تحول و تكامل را ارائه ميداريم.
حاصل سخن
همانگونه كه در ابتداي اين مبحث نيز ذكر شد هدف از اين مقاله تجسس در سير تحول معماري ايران به منظور دستيابي به خاستگاه فرم در معماري ايراني بوده است. با توجه به شواهدي كه ارائه شد به چند نتيجه در ارتباط با پيدايش فرم در معماري ايران و نحوة تحول و تكامل اشاره ميشود .
۱.پيدايش عمدة فرمهاي ساده و يا اوليه در معماري ايران مربوط به دوران پيش از اسلام است .
۲.تحول و تكامل فرمهاي ساده كه در اشكال اوليه به صورتي ابتدايي تجلي يافتهاند از راههاي زير در طول دورة تاريخي به تحقق رسيده اند:
الف)تكامل فرمهاي ساده از طريق اهميت يافتن اصول هندسه به دليل شناخت بيشتر راز ورمز آن پيشرفت سيستمهاي ساختماني،تحول و تكامل بينشهاي فكري،هنري و …
ب)تلفيق فرمهاي ساده در فرآيند ايجاد فرمهاي مركب،تغييرات و دگرگونيهاي را در جهت تكامل فرمهاي مذكور باعث شده است .
۳.كليه فرمهاي مركب از اشكال بسيار ساده تا اشكال پيچيده كه در معماري ايران و در طول دوره تكامل تاريخي آن شاهد ميباشيم ،حاصل تركيب و تلفيقي خلاقانه وهنرمندانه از فرمهاي ساده ميباشند،كه در اين شكل علاوه بر آنكه هر فرم ساده به درجهاي از كمال ميرسد جايگاه و مقياس آنها نيز در مجموعه به صورتي بسيار ماهرانه تعريف شده است.همچنين بسياري از فرمها نيز در همان دوران بيش از اسلام به اشكال تكامليافته خود دست پيدا كردهاند.
۴.فرمهاي مركب اگر از يك سو حاصل تركيب فرمهاي ساده هستند،براساس الگوها و نظامهاي خاصي شكل يافتهاند. اين الگوها هم در ارتباط با تركيب چند فرم ساده و هم در ارتباط با تركيب كليه فضاهاي يك مجموعه مورد استفاده قرار ميگيرد . براي مثال همانگونه كه اشاره شد،فرم مركب ايوان و چارطاق ، و يا فرم مركب تخت-ايوان-تالار،الگوهاي ساده هستند از تركيب دو يا سه فرم ساده كه در معماري ايران درطول هزاران سال شاهد اشكال متنوعي از آن هستيم الگوهاي پيچيدهتر كه كل مجموعه ساختماني را سازماندهي مينمايند،نيز از قانونمنديهاي خاص و شناخته شدهاي پيروي ميكنند.حياط به عنوان هسته مركزي يك مجموعه و عامل سازماندهنده به نحوه تلفيق فرمهاي ساده و مركب،مشخصه يكي از عامترين الگوهايي است كه در انواع بسار متنوع و متفاوتي شاهد آن ميباشيم .
۵.بحث خلاقيت و نوآوري در معماري ايراني و در قالب چهارچوب مبحث تيپولوژي كه موضوع اين مقاله است ،به گونهاي متفاوت با مباحث متداول امروزين قابل طرح ميباشد . خلاقيت و نوآوري در معماري ايراني به معني طراحي فرمها و فضاهايي كاملاً متفاوت با آنچه قبلاً بوده است ،نميباشد.
خلاقيت در معماري ايراني از يك سو به مفهوم «بهترين انتخاب» بوده ،و از سوي ديگر به معني در فرآيند تاريخي «تكامل» قرار گرفتن ،ميباشد. انتخاب بهترين و مناسب ترين فرمهاي ساده و مركب ،انتخاب بهترين الگوها در جهت انتظام هنرمندانه فرمهاي مذكور،انتخاب بهترين مقياسها و تناسبات در ارتباط با تكتك عناصر و در مجموعه كلي، از جمله مواردي هستند كه سهم بسياري در ايجاد يك اثر خلاقه دارا ميباشند.از سوي ديگر تأثير مجموعه عواملي كه در مقطع زماني باعث تكامل فرمها و الگوهاي قبلي ميشوند، نيز از عوامل مهم در شناسايي يك اثر خلاقه هستند. بحث نوآوري نيز در معماري ايراني و در چهارچوب مباحث تيپولوژي بر خلاف مفهوم متداول امروزين به معناي ارائه اشكالي كاملاً متفاوت با آنچه در قبل بوده است،نمي باشد.